- وبگاه اس ام اس و سرگرمی کفشدوزک در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت گردیده است.
- مطالب درخواستی خود را میتوانید از طریق قسمت نظرات یا از طریق تماس با ما به ما اطلاع دهــید.
- وبگاه اس ام اس و سرگرمی کفشدوزک در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت گردیده است.
- مطالب درخواستی خود را میتوانید از طریق قسمت نظرات یا از طریق تماس با ما به ما اطلاع دهــید.
هوشم به نگاهی برد
جانانه چنین باید
(عرفی شیرازی)
♥
♥
♥
ماییم و لبالب شدن از یار و دگر هیچ
(عرفی شیرازی)
♥
♥
♥
از شب
با رمز خیال تو گذر باید کرد
(لیلا مقربی)
♥
♥
♥
…
«آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.»
بنیامین فرانکلین
♦
♦
♦
♦
«در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.»
آلبرت اینشتین
♦
♦
♦
♦
«آنگاه که عشق تورا میخواند، بهراهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورا زیر گستره بالهایش پناه میدهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آنگاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهمکوبد، مانند باد شرطه که بوستانی را.»
جبران خلیل جبران
♦
♦
♦
♦
…
دستت را هیزم و طناب بریده و زخمی کرده است
قدت را نشاء و خرمن کوبی خم نموده است
حتی یک لحظه در دنیا نیاسودی
عمرت در گشتن و دویدن در جنگل و صحرا تمام شده است
لالالالا، به قربان تن خسته ات
فدای بوی پیراهن مادرم بشوم
به فدایت که مرا در گهواره تاب می دادی
به فدایت که شب ها برایم نمی خوابیدی
برایم تا صبح لالایی می خواندی
به فدایت که برایم آرزوها داشتی
لالا، به فدایت که دلم پر از حسرت و آرزوست
بدون تو دنیا برایم زندان است
به فدایت که کوله باری از هیزم بر پشتت نهادی
به فدایت که دستانت پینه بسته است
یا مشغول نشاء و یا به دنبال دام ها روانه بودی
لالا، چشمم پر از اشک است، به فدایت
تو خوشی دنیای من بودی
خورشید، حتی گوشه دل تو نمی شود
بهار، نیز بنفشه دستانت نخواهد شد
اگر تمام خوشی های دنیا برای من باشد
هرگز ارزش خوابیدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت
لالا، به فدای غمخوار خودم
به فدایش که اکنون تنش بیمار و رنجور است.
.
.
.
…
بیداد رفت لاله بر باد رفته را
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
.
.
.
…
به جز باد سحرگاهی که شد دمساز خاکستر؟
که هر دم می گشاید پرده ای از راز خاکستر
به پای شعله رقصیدند وخوش دامن کشان رفتند
.
.
.
…
Poetry and text love
نیمهی خالیِ این تخت،
هر شب
خوابِ تو را میبیند،
دیر فهمیدم
که تمامِ اتفاقهای عاشقانهی جهان
فقط رویِ تختخوابهایِ
تک نفره میافتند!
“نسترن وثوقی”
نصف قلبم را
به مردی دادم
که در شلوغی گم شد
نصف دیگرش
به هیچ دردی
نمیخورد
عاشق نباشی حس باران را نمی فهمی
فرق قفس با یک خیابان را نمی فهمی
عاشق نباشی می روی در جاده ها،اما
معنای فصل برگ ریزان را نمی فهمی
عاشق نباشی،زندگی بی رنگ و بی معناست
درد درون چشم انسان را نمی فهمی
در شعرها دنیای از اسرار پنهان است
عاشق نباشی،درد پنهان را نمی فهمی
عاشق نباشی فصل پاییز و بهار،حتی
زیبایی فصل زمستان را نمی فهمی..
.
.
.
…
من از عشق لبریزم
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم…
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا…
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم
.
.
.
…
رفتی . . .
حالا به کی بگویم دلم برایت تنگ است بی وفایم ؟
به کی بگویم دلم هوای آن سینه ی پهن مردانه ات را کرده ؟!
تو باید می بودی . . .
باید می بودی و دستان مرا می گرفتی و من در حصار بازوانت غرق در عطر تنت می شدم .
نه اینکه . . .
نه اینکه با رخت سیاه و قلبی مالامال از درد بیایم . . .
بر سر مزارت . . .
دست بکشم . . .
و بگویم . . .
” عزیزکم یادت در این دل دیوانه همیشه بی قراری می کند ”
.
.
…